عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یه همراه واقعیست که در سخترین شرایط همدم تو باشد.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگترین احساس زندگی است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها وبستن چشمهاست.
سلام عزیز مهربون اجازه هست فدات بشم؟
اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خنده هات؟
شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش، اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات؟
اجازه هست بیای پیشم یکم بگم دوست دارم؟ تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم!
بریم تو باغ اطلسی، بی رنج و درد و بی کسی! بهت بگم اجازه هست گل رو موهات بذارم؟
اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی؟ خیال کنم دل منو با رفتنت نمیشکنی؟؟؟!!!
اجازه هست... ؟؟!!
اجازه هست... ؟؟!!
اجازه هست... ؟؟!!
نمیدانم دلم گم شده یا اونی که دل به او سپردم؟!
نمیدانم عشقم گم شده یا معشوقم؟!
نمیدانم اعتماد بی جا کردم یا به من بی جا اعتماد کردند؟!
نمیدانم لیاقت او را نداشتم یا او لایق من نبود؟!
نمیدانم من در حق عشقمان خیانت کردم یا او؟!
او قدر ندانست یا من.........
نمیدانم..............
نمیدانم خدا این را قسمت ما کرد یا ما خود قسمت را رقم زدیم؟!
نمیدانم چرا وقتی که دل بستن سهل است دل کندن آسان نیست؟!
نمیدانم خدا به ما "دل" داد تا از دنیا ببریم یا دنیا رو داد تا دل بکنیم؟!
هنوز نمیدانم با بودن او زندگیم سخت است یا بی او؟!
تحمل جای خالیش توی تک تک لحظه هام سختر است یا..........؟!
نمیدانم شکستن غرورم سخت تر است یا شنیدن صدای شکستن قلبم؟!
نمیدانم تو به من "عشق" را آموختی یا میخوهی "نفرت" را یادم بدهی؟
نمیدانم که بگویم "چرا آمدی؟"یا بپرسم که:"چرا رفتی؟"
من نمیدانم تو به من بگو......
خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هرکه شود عاشقشان
روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان