-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 خردادماه سال 1389 15:45
سلام بچه ها.چندوقتی می با این وبلاگ کار نمی کنم.ازین به بعد به جای این وب ،به آدرس پایین بیاین و توی اون برام نظر بدین. http://hamnafastanhaee.loxblog.com
-
معلم
شنبه 8 خردادماه سال 1389 15:16
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ... دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا...
-
برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد !!!!
شنبه 8 خردادماه سال 1389 15:10
برای شنیدن صدای که دوستش میداری همین لحظه هم بسیار دیر است، افسوس خواهی خورد زمانی را که آن سوی سیم ها کسی بی احساس میگوید: برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد !!!!
-
دوستت دارم
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 00:51
مرا صدبار از خود برانی دوستت دارم به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم چه سودا از مهر ورزیدن، چه حاصل از وفا کردن مرا لایق بدانی یا ندانی، دوستت دارم
-
چگونه فراموشت کنم تو را که:
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 00:47
همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم و برایم تمامی اسمها بیگانه شدند و همه ی خاطرات مردند.دستم را به تو می دهم، قلبم را به تو می دهم، فکرم را به تو می دهم،و بازوانم را به تو می بخشم و نگاهم از آن توست و شانه هایم را نپرس که دیگر با من غریبه اند و تمامی لحظات تو را می خوانند وبرای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند .
-
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست...!
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 00:30
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است. عمیق ترین درد زندگی مردن...
-
اجازه هست...؟!
شنبه 1 خردادماه سال 1389 22:17
سلام عزیز مهربون اجازه هست فدات بشم؟ اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خنده هات؟ شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش، اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات؟ اجازه هست بیای پیشم یکم بگم دوست دارم؟ تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم! بریم تو باغ اطلسی، بی رنج و درد و بی کسی! بهت بگم اجازه هست گل رو موهات بذارم؟ اجازه...
-
نمی دانم
شنبه 1 خردادماه سال 1389 19:33
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نمیدانم دلم گم شده یا اونی که دل به او سپردم؟ ! نمیدانم عشقم گم شده یا معشوقم؟ ! نمیدانم اعتماد بی جا کردم یا به من بی جا اعتماد کردند؟ ! نمیدانم لیاقت او را نداشتم یا او لایق من نبود؟ ! نمیدانم من در حق عشقمان خیانت کردم یا او؟ ! او قدر ندانست یا من ............
-
دل سنگی
شنبه 1 خردادماه سال 1389 17:13
خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان گذرد هرکه شود عاشقشان روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 خردادماه سال 1389 16:12
هیچ کس لیاقت اشکهای تورا ندارد وکسی که چنین ارزشی دارد، باعث اشک ریختن تو نمی شود گابریل گارسیا مارکز